Friday, May 27, 2005

من یک تشکر درست و حسابی به آقای علیزاده بدهکارم!

دیشب دبستان بچه ها برنامه جشن ملیت ها را داشت، و پدرومادرها با پختن غذا و عکس و صنایع دستی و ... فرهنگ کشورشان را معرفی می کردند. نکته جالب اینکه برای اولین بار دیدم آمریکایی ها هم یک میز داشتند! و دو تا میز آنطرف تر، آفریقایی-امریکایی ها یه میز داشتند.

ما هم به همراه یکی دیگر از خانواده ها، یک میز ایرانی گذاشتم، با چای و شیرینی و غذا و معرفی الفبای فارسی و ... مهم تر از همه اینکه میترا یک رقص ایرانی اجرا کرد.
بگذریم از اینکه میترا تنها کسی بود که تنهایی رقصید در حالیکه بچه های دیگر دو نفری یا گروهی برنامه آواز یا رقص داشتند، میترا خودش داوطلب اجرای رقص ایرانی شده بود، رقص را خودش تنظیم کرده بود، و آهنگ را هم خودش انتخاب کرد. خوشبختانه سال گذشته عمه اش براش یک دست لباس محلی آورده بود.

من مطمئن بودم که یکی از آهنگ های لوس آنجلسی شاد را برای رقص اش انتخاب می کند، یا حداکثر یکی از آهنگ های سیما بینا را که به لباس محلی او می آید. اما دخترک ناز من تکه ای از موسیقی «صدسال تار» را که به همت آقای علیزاده جمع آوری شده، برای رقص شاد خودش انتخاب کرده بود!

من از معلم کلاس فارسی اش تشکر کردم، و ممنون یکی از پدرها که داوطلبانه به بچه ها آموزش موسیقی سنتی می دهد، و نیز سپاسگزار شهرزاد، معلم رقص شان، نیز هستم. اما جالب اینکه حسین علیزاده عزیز چنان این میراث فرهنگی را زنده کرده و انتقال داده است و زیبایی های آن را به نسل پس از ما هم ارائه کرده که دختر من – که از صبح تا شب آوازهای انگلیسی تند و شلوغ را گوش می کند و آنها را زیر لب زمزمه می کند - شیفته نوای تار شده و با آن می رقصد!